محل تبلیغات شما



در این مقاله سعی شده چند نظریه ی یادگیری کاربردی در کار معلم آورده شود.

1.نظریه‌های رفتاری

رفتارگرایی، دیدگاهی است که می‌گوید رفتار، باید به وسیله‌ی تجارب قابل‌مشاهده، تبیین شود نه به وسیله‌ی فرآیندهای ذهنی. از نظر رفتارگرایان، رفتار آن چیزی است که انجام می‌دهیم و مستقیما قابل‌مشاهده است و افکار، احساسات و انگیزه‌ها، موضوع‌های مناسبی برای علم مطالعه رفتار نیستند، زیرا آنها را نمی‌توان مستقیما مشاهده کرد. نظریه‌های شرطی‌سازی کلاسیک، کوشش و خطا و شرطی‌سازی کنش‌گر، از دیدگاه‌های رفتاری هستند که این موضع را انتخاب کرده‌اند.

این نظریه‌ها، یادگیری را ایجاد و تقویت رابطه و پیوند بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی انسان می‌دانند. از نظر صاحبنظران این رویکرد، در فرآیند یادگیری، ابتدا "وضع یا حالتی" در یادگیرنده اثر می‌کند، سپس او را وادار به فعالیت می‌نماید و بین آن وضع یا حالت و پاسخ ارائه‌شده، ارتباط برقرار می‌شود و عمل یادگیری انجام می‌پذیرد.

 

الف. نظریه شرطی‌سازی کلاسیک

 

آنچه به نظریه شرطی‌سازی کلاسیک، پاسخ‌گر، پاولفی یا بازتابی شهرت یافته، حاصل پژوهش‌های دانشمند روسی ایوان پترویچ پاولف است که در آغاز قرن بیستم میلادی انجام گرفته است. کشف مهم پاولف، این بود که بازتاب‌های طبیعی یا نخستین جاندار را می‌توان به کمک شرطی‌سازی، گسترش داد. بازتاب، به رابطه‌ی ساده‌ی بین یک پاسخ و محرکی که از طریق تأثیرگذاری بر یکی از اعضای حسی آن، پاسخ را تولید می‌کند، گفته می‌شود. طبق آزمایش‌های پاولف، برای شرطی‌کردن حیوان آزمایشی(سگ)، مراحل زیر انجام می‌گیرد:

 

· محرکی مانند غذا، به حیوان ارائه می‌شود. این محرک، یک واکنش طبیعی و خودکار(ترشح بزاق) در ارگانیسم، ایجاد می‌کند. به محرکی که این واکنش طبیعی را ایجاد می‌کند، محرک غیرشرطی گفته می‌شود. واکنش طبیعی و خودکار ارگانیسم به محرک غیرشرطی، پاسخ غیرشرطی نام دارد.

 

· یک محرک خنثی مانند صدای زنگ قبل از محرک غیرشرطی، به ارگانیسم ارائه می‌شود. این محرک خنثی، پیش از شرطی‌شدن، هیچ‌گونه پاسخی در ارگانیسم، ایجاد نمی‌کند.

 

· پس از چند بار همراه شدن محرک غیرشرطی(محرک طبیعی) با محرک خنثی که در آن همواره محرک خنثی پیش از محرک طبیعی می‌آید، محرک خنثی به تنهایی موجب ترشح بزاق می‌شود. حال گفته می‌شود که ارگانیسم، شرطی شده است. یعنی در حضور محرک خنثی(صدای زنگ)، که اکنون دیگر نیست و محرک شرطی نام دارد، با ترشح بزاق پاسخ می‌دهد. پاسخ ترشح بزاق حیوان به محرک شرطی را پاسخ شرطی می‌نامند.

 

ب. نظریه کوشش و خطا

 

یکی از نظریه‌پردازان رفتاری، ادوارد.لی ثرندایک است. او تحت تأثیر روان‌شناسی فیزیولوژیک قرار داشت و معتقد بود که مشخص‌ترین یادگیری در انسان‌ها و حیوان‌های دیگر، یادگیری از راه کوشش و خطاست که وی بعدها آن را یادگیری از طریق "گزینش و پیوند" نامید. به بیان دیگر، عکس‌العمل یا پاسخ موجود زنده در مقابل محرک، ناشی از برقراری ارتباطات عصبی در درون اوست، به‌طوری که در طول یادگیری، به‌تدریج پاسخ‌های نادرست کم می‌شود و به جای آن پاسخ‌های درست که موجود را به هدف می‌رساند، ظاهر می‌شود و در ادامه‌ی کار به یادگیری منجر می‌گردد.

 

یادگیری در نظریه‌ی ثرندایک به صورت گزینش یا انتخاب یک پاسخ، از میان مجموعه‌ی پاسخ‌های موجود ارگانیسم و پیوند دادن آن پاسخ به موقعیت محرک، توصیف می‌شود. به همین سبب، به روش یادگیری ثرندایک، یادگیری از راه کوشش و خطا نام داده‌اند.

 

ثرندایک، با نشان دادن اینکه محرک‌هایی که بعد از رفتار واقع می‌شوند، بر رفتارهای آینده تأثیر می‌گذارند، ‌از پاولف فراتر رفت. او در تعدادی از آزمایش‌هایش، گربه‌ها را در جعبه‌هایی قرار داد که مجبور بودند برای به دست آوردن غذا فرار کنند. او مشاهده کرد که به مرور زمان، گربه‌ها یاد گرفتند با تکرار کردن رفتارهایی که به گریختن منجر می‌شود و نه تکرار کردن رفتارهایی که بی‌تأثیر هستند، با سرعت بیشتری از این جعبه‌ها خارج می‌شوند. او از این آزمایش و خطا سه قانون زیر را به دست آورد:

 

· قانون اثر: این قانون، اعلام می‌دارد اگر عملی تغییر خشنودکننده‌ای را در محیط به دنبال داشته باشد، احتمال اینکه آن عمل در موقعیت‌های مشابه تکرار شود، افزایش خواهد یافت. اما اگر رفتاری تغییر ناخوشایندی را در محیط به دنبال داشته باشد، احتمال تکرار آن کاهش می‌یابد.

 

· قانون آمادگی: طبق این قانون، یادگیرنده باید از لحاظ رشد جسمی، عاطفی و ذهنی به اندازه کافی رشد کرده باشد تا بتواند مفهوم‌های مورد نظر را فرا بگیرد.

 

· قانون تمرین: براساس قانون تمرین، هر قدر محرکی را که پاسخ رضایت‌بخش به دنبال دارد، ‌بیشتر تکرار کنیم، رابطه‌ی بین محرک – پاسخ، پایدارتر خواهد بود.

 

ج. نظریه شرطی‌سازی کنش‌گر

 

یکی دیگر از رفتارگرایان به نام بی.اف اسکینر بود که نشان داد رفتارهای شرطی و بازتابی، فقط بخش کوچکی از رفتارهای آدمی است. کار اسکینر نیز همانند ثرندایک بر رابطه‌ی بین رفتار و نتایج آن مبتنی است. او می‌گوید اگر نتایج رضایت‌بخشی به دنبال یک رفتار بیاید، آن رفتار امکان بروز بیشتری می‌یابد و اگر آن نتایج رضایت‌بخش نباشد، رفتار مربوط به آن بروز پیدا نمی‌کند. همین نتایج رضایت‌بخش و غیر رضایت‌بخش است که شرطی‌شدن عامل یا کنش‌گر، نامیده می‌شود. در آزمایش‌های اسکینر، موش‌ها و کبوترها در درون محفظه‌های معروف به جعبه‌ی اسکینر در وضعیت کنترل‌شده‌ای قرار داده می‌شدند و دگرگونی‌های رفتاری آنان که ناشی از تغییرات منظم در نتایج آن رفتارها بود، مورد مشاهده قرار می‌گرفت.

 

نام دیگر رفتار کنش‌گر، رفتار فعال است؛ زیرا برخلاف رفتار پاسخ‌گر، ارگانیسم در انجام این‌گونه رفتار، فعال است و بر روی محیط، عمل یا کنش می‌کند. از این‌رو، اسکینر به آن نام کنش‌گر نهاده است. برخی از قوانین مهم نظریه شرطی‌سازی عامل، به شرح زیر می‌باشد:

 

· تقویت مثبت: هرگاه بعد از پاسخی، محرکی را وارد محیط کنیم و آن محرک، احتمال بروز پاسخ را افزایش دهد یا سبب بقای آن گردد، به چنین محرکی تقویت‌کننده مثبت می‌گویند.

 

· تعمیم و تمییز: تعمیم، عبارت است از گسترش پاسخ از محرک‌های اولیه به محرک‌های مشابه و فرایندی است که طی آن، پاسخ یادگرفته‌شده در حضور محرکی خاص، در شرایط دیگر و در حضور محرک‌های دیگر نیز از ارگانیسم بروز می‌کند. اما تمییز از تعمیم نامناسب جلوگیری می‌کند، یعنی به یادگیرنده کمک می‌کند تا بین یک محرک و محرک‌های دیگر تمییز قایل شود و بداند که در مقابل چه محرکی باید پاسخی مقتضی ارائه دهد و در مقابل چه محرکی پاسخ ندهد.

 

· تقویت منفی: یعنی خارج کردن محرک از موقعیت، به منظور افزایش رفتار مطلوب که در این حالت، یک محرک آزاردهنده، از موقعیت خارج می‌گردد یا تقلیل داده می‌شود.

 

2. نظریه‌های شناختی

برای نظریه‌پردازان شناختی، یادگیری کسب و بازسازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن، اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره می‌شوند. آنان بر این باورند که یادگیری، یک فرآیند درونی است که ممکن است به صورت تغییر فوری در رفتار آشکار، ظاهر نشود بلکه به‌صورت توانایی‌هایی در فرد ایجاد و در حافظه‌ی او ذخیره می‌شود و هر وقت که بخواهد، می‌تواند آن توانایی‌ها را مورد استفاده قرار دهد.

 

نظریه‌های شناختی شامل نظریه گشتالت، آزوبل و بندورا است. صاحبنظران این رویکرد، یادگیری را ناشی از شناخت، ادراک و بصیرت می‌دانند. بدین‌صورت که آموخته‌های جدید فرد با ساخت‌های شناختی قبلی او تلفیق می‌گردد. چون یادگیری، یک جریان درونی و دائمی است و انسان همواره به جستجوی محیط زندگی خویش و کشف روابط بین پدیده‌ها می‌پردازد، پس‌ ساخت شناختی خود را گسترش می‌دهد.

 

الف. نظریه یادگیری گشتالت

 

بنیان‌گذار روان‌شناسی گشتالت، دانشمند آلمانی ماکس ورتایمر است و منظور از گشتالت، شکل، انگاره یا طرح است. معنی گشتالت در این نظریه آن است که، کل از اجزای تشکیل‌دهنده‌ی آن بیشتر است. یعنی کل، دارای خواص یا ویژگی‌هایی است که در اجزای تشکیل‌دهنده‌ی آن یافت نمی‌شود و از خیلی جهات، تعیین‌کننده‌ی خصوصیات اجزاء است.

 

یادگیری در این رویکرد، عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه و آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل‌دهنده‌ی موقعیت یادگیری حاصل می‌شود.

 

براساس نظریه ولفگانگ کهلر، یکی دیگر از نظریه‌پردازان گشتالتی، یادگیری زمانی به بینش می‌رسد که بتواند از راه درک روابط میان اجزای موقعیت یادگیری به صورت یک کل سازمان‌یافته، به تمامیت آن موقعیت پی‌ببرد.

 

طبق این نظریه، چگونگی ادراک ما از پدیده‌ها مبتنی بر چندین قانون یا اصل، به نام قوانین سازمان ادراکی است. این قوانین، توانایی‌هایی ذاتی در انسان هستند که از طریق آنها فرد، پدیده‌های ادراکی را سازمان می‌دهد. مهم‌ترین قوانین سازمان ادراکی عبارتند از:

 

· قانون بستن یا تکمیل: با قانون تکمیل، واحدها و شکل‌های غیرکامل به صورت واحدهای کامل، درک می‌شوند. تا زمانی که فرد با مساله‌ای درگیر است، درک او از موقعیت کامل نیست اما هنگامی که مساله حل شد، قسمت ناقص به صورت کامل درآمده و فرد به هدف خود می‌رسد.

 

· قانون شباهت: بنا به قانون شباهت، مطالب مشابه یا همگون از مطالب نامشابه بهتر ادراک شده و با هم به صورت اجزاء مرتبط و یکپارچه درمی‌آیند.

 

· قانون مجاورت: طبق این قانون، پدیده‌ها و اموری که نزدیک به هم قرار دارند، بهتر درک و آسان‌تر آموخته می‌شوند.

 

· قانون ادامه‌ی خوب: با قانون ادامه‌ی خوب یا جهت مشترک، سازمان ادراکی به نحوی تشکیل می‌شود که یک پاره‌خط مستقیم به صورت خط مستقیم و یک پاره‌دایره به صورت دایره ادامه می‌یابد.

 

· قانون سادگی: طبق قانون سادگی یا سهولت، ‌ما پدیده‌ها را به صورت ساده‌شده، ‌درک می‌کنیم.

 

· قانون شکل و زمینه: طبق این قانون، خواص پدیده‌های گشتالتی این است که در زمینه‌ای که یافت می‌شوند، به‌طور مشخص و برجسته جلوه می‌کنند. شکل در هر زمینه‌ای، همان گشتالت است، یعنی چیزی که درک می‌شود و زمینه عبارت است از صحنه‌ای که شکل در آن، ظاهر می‌گردد.

 

ب. نظریه یادگیری معنی‌دار کلامی

 

واضع این نظریه، دیوید آزوبل روان‌شناس آمریکایی است. در این نظریه، ساخت شناختی عبارت است از مجموعه‌ای از اطلاعات، مفاهیم، اصول و تعمیم‌های سازمان‌یافته‌ای که فرد قبلا در یکی از رشته‌های دانش، آموخته است. معنی نیز در اینجا، نقش مهمی دارد که به وجود نوعی قرینه یا معادل ذهنی برای یادگیری‌ها در ساخت شناختی یادگیرنده، ‌وابسته است.

 

یک مطلب هنگامی معنادار است که قابل ارتباط دادن با مطالبی باشد که از پیش در ساخت شناختی یادگیرنده وجود دارد. به همین قیاس، یادگیری معنی‌دار از راه ایجاد ارتباط بین مطالب تازه و مطالب قبلا آموخته‌شده، به وجود می‌آید. هنگام یادگیری مطلب تازه به صورت معنی‌دار، آن مطلب جذب ساخت شناختی یادگیرنده می‌شود، این جذب شدن مطالب در ساخت شناختی شمول نام دارد.

 

در روش آموزشی آزوبل، پیش‌سازمان‌دهنده‌ها، نقش اصلی را بر عهده دارند. پیش‌سازمان‌دهنده، ‌مجموعه‌ای از مفاهیم مربوط به مطلب یادگیری است و هدف آن در جلب توجه یادگیرنده به مفاهیم عمده‌ی مطلب مورد یادگیری است. روابط میان مطالب را برجسته می‌سازد و مطالب جدید را به آنچه قبلا کسب‌شده، ربط می‌دهد.

 

ج. نظریه اجتماعی – شناختی

 

بنیانگذار این نظریه، آلبرت بندورا، روان‌شناس کانادایی است. او می‌گوید عوامل شخصی(نظیر باورها، انتظارات و نگرش‌ها)، رویدادهای محیطی(فیزیکی و اجتماعی) و رفتارهای(عملی و کلامی) فرد با یکدیگر تأثیر متقابل دارند و هیچ یک از این سه جزء را نمی‌توان جدا از یکدیگر به عنوان تعیین‌کننده رفتار انسان به حساب آورد. وی این تعامل سه‌جانبه را تعیین‌گری متقابل نامیده است. یعنی رویدادهای محیطی بر رفتار تأثیر می‌گذارد، رفتار محیط را تحت تأثیر قرار می‌دهد و عوامل شخصی بر رفتار اثر می‌گذارد و برعکس.

 

در این نظریه، گفته شده است که یادگیرنده از طریق مشاهده رفتار دیگران به یادگیری می‌پردازد. وقتی یادگیرنده، رفتار شخص دیگری را مشاهده می‌کند که آن شخص برای انجام آن رفتار، پاداش یا تقویت دریافت می‌نماید؛ آن رفتار توسط فرد مشاهده‌کننده، آموخته می‌شود. به این نوع تقویت، تقویت جانشینی می‌گویند. بندورا، یادگیری از راه مشاهده را در چهار فرآیند زیر، این‌گونه آورده است:

 

· فرآیندهای توجه: پیش از اینکه چیزی از یک الگو یا سرمشق آموخته شود، آن الگو باید مورد توجه قرار گیرد و صرفا چیزی که مورد مشاهده و توجه قرار می‌گیرد، آموخته می‌شود.

 

· فرآیند به‌یادسپاری: برای اینکه اطلاعات به دست آمده از راه مشاهده، مفید واقع شود، باید حفظ گردند. به اعتقاد بندورا در فرایند به‌یادسپاری، اطلاعات به‌طور نمادی و به دو صورت تجسمی و کلامی ذخیره می‌شوند. نمادهایی که به صورت تجسمی یا تصوری ذخیره می‌شوند، تصاویر ذخیره‌شده‌ی واقعی از تجارب الگوبرداری‌شده هستند که مدت‌ها پس از یادگیری مشاهده‌ای قابل بازیابی‌اند و می‌توان مطابق آن عمل کرد.

 

· فرآیند بازآفرینی(تولید رفتاری): فرایند تولید رفتاری، تعیین می‌کند که آنچه یاد گرفته شده است، تا چه میزان به عملکرد تبدیل می‌شوند.

 

· فرآیند انگیزشی: در نظریه بندورا، تقویت دو نقش عمده ایفا می‌کند. یکی اینکه، انتظاری در مشاهده‌کنندگان ایجاد می‌کند مبنی بر اینکه اگر مانند الگویی که برای فعالیت‌های معینی تقویت شده است، عمل نمایند، تقویت خواهند شد. دوم اینکه، نقش یک مشوق را برای تبدیل یادگیری به عملکرد ایفا می‌کند.

 

منابع

روانشناسی پرورشی نوین دکتر سیف

روانشناسی تربیتی (روان شناسی آموزش و یادگیری)  دکتر اسماعیل بیابانگرد

کتاب نظریه ها ویلیام سیکرین


در این مقاله ما می‌خواهیم به مفهوم تربیت و برسی آن‌ها بپردازیم

در ابتدا به تعریف تربیت که شکوهی(1390)در کتاب مبانی اصول آموزش‌وپرورش تعریفی را از جان استوارت میل نقل می‌کند:تربیت را هر تأثیری که آدم در معرض آن است،اعم از این‌که منشأ آ اشیا، اشخاص یا جامعه باشند اطلاق می‌کنند.

درواقع در این تعریف تربیت می‌تواند چه به شکل رسمی و مدرسه‌ای و چه به شکل تعاملات اجتماعی با دیگران و حتی بازی کودک با اسباب‌بازی در نظر گرفته شود.

این در حالی است که تعریف بال‌تر که در کتاب اصول و فلسفه‌ی تعلیم و تربیت آماده تعلیم و تربیت را فعالیت یا کوششی در نظر می‌گیرد که در آن افراد مسن‌تر با افراد کم رشدتر برخورد می‌کنند و باعث رشد بیشتر آنان میشوند و در این تعریف این فرایند به تعاملات انسانی خلاصه شده و به تاثیرات محیط فیزیکی و متغییرات غیر زنده توجه چندانی نشده.

همچنین رنوویه در مورد تربیت میگوید،کمال آدمی در این است که تا می تواند به برترین درجه ای که به اقتضای طبیعت خویش درخور آن است نزدیک شود.

در این تعریف تربیت و تعلیم و تربیت ابزاری تعریف میشود برای رسیدن کمال انسانی و انسان برای رسیدن به کمال خود از آن یاری میگیرد که با تعریفی که نقیب زاده از پرورش آورده هم جهت است بنا بر گفته ی نقیب زاذه پرورش عبارت است از جریانی منظم ومستمر که هدف آن کمک به انواع رشد جسمانی،شناختی،روانی و شکوفایی استعداد که نوعی کمال انسانیست.

در تعریفی دیگر از دیوِیی آمده که تربیت مجموعه ای از فرایند هایی است که از طریق آن گروهی یا جامعه ای،چه کوچک باشد چه بزرگ قدرت و مقاصد مکاتب خود را منتقل میکند برای بقا و رشد خود که بنا بر این مفهوم تربیت واهداف تربیتی بیشتر به اهداف قوم و ملت و حکومت ها تعبیر شده.

در تعریف از کانت تربیت هنری دانسته شده که فقط با جمع شدن نتیجه ی تجارب چند نسل کامل می شود و در این تعریف مانند تعاریف دیگر به مفهوم جمعیت اشاره دارد و مانند تعریف یادگیری آمده در کتاب روانشناسی نوین دکتر سیف تجربه را عنصری محوری در این فرآیند میداند.

خب با توجه به مطالب بالا میتوان نتیجه گرفت که تعریف مشخصی از تربیت که همه آن را قبول داشته باشند وجود ندارد و هر صاحب نظراین چند وجهی تعلیم تربیت را در دست گرفته و از زاویه هایه مختلف آن را دیده.

 

منابع

مبانی و اصول تربیت دکتر اعلایی

کتاب مبانی اصول آموزش‌وپرورش  شکوهی

اصول و فلسفه تعلیم و تربیت شریعتمداری


 

در ادامه مصاحبه ای با سه نفر از معلم های خوب کشورمان کردم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

معلم1    سابقه:2 سال         سابقه تدریس:پسرانه(ششم)دخترانه(چهارم)

نوشتن یکی از پیچیده‌ترین مراحل زبانی است و نیازمند پیش‌نیازهایی می‌باشد که باید در سالیان قبل یعنی سنین نوزادی تا 6 سالگی رخ داده باشد و فرد را آماده ی یادگیری این بخش پیچیده کند.

انشا نویسی نیز یکی از مراحل نوشتن  است که فرد زمانی می‌تواند آن را آغاز کند که در شناسایی و نوشتن حروف،جمله سازی،ترکیب کردن جملات،استفاده درست از آرایه های ادبی،علوم نگارشی و. مهارت کسب کرده باشد.

یکی از موضوعاتی که ممکن است در نوشتن یا انشا نویسی در کودکان ایجاد انگیزه کند،این است که به جای اینکه ذهن کودک را درگیر مباحث کلیشه ای کنیم و فقط به مباحث کتاب پایبند باشیم،بیاییم و به علایق هریک از کودکان(دانش‌آموزان) نوجه کنیم و از آنها بخواهیم در زمینه هایی که علاقه مندند بنویسند و مباحث انشایی و ادبی در آن ها به کار بندند.

مثلا یکی از تکالیف نگارشی من در کلاس به این صورت بود:

با انتخاب و رای گیری خود دانش‌آموزان، مباحثی که برایشان جذاب بود انتخاب می‌شد،دانش‌آموزان به گروه های علمی و ادبی تقسیم می‎‌شدند و انشا نویسی میکردند.در مباحث علمی از اسلاید،عکس و . هم استفاده می‌کردند و به جای اینکه انشایشان را از رو بخوانند،متن انشا ارایه می‌شد و خودشان هم با زبان علمی و ادبی انشایشان را ارایه می‌کردند.

یکی دیگر از فعالیت های ما در زمینه‌ی تقویت انشا نویسی ،تنظیم زمانی برای کتاب خوانی بود.به این صورت که دانش‌آموزان از کتابخانه‌ی کلاس که با مشارکت خودشان فراهم آمده بود ،کتابی را انتخاب می‌کردند،کتاب ها را می‌خواندند،خلاصه ای از مفاهیم و مطالبی که درک کرده بودند می نوشتند.سعی می‌کردیم کتاب ها را با مشارکت خودشان نقد کنیم،در مورد نقد های صورت گرفته به نویسنده‌ی کتاب نامه می‌نوشتند و در نهایت نیز در مورد این کتاب ها،فیلم های کوتاه موبایلی ساختیم. این فیلم ها هم هم در منزل تهیه می‌شدند هم در در کلاس با طراحی عروسک های انگشتی و.با همکاری معلم ساخته می‌شدند.(این شیوه به شدت در درک مطلب و انشا نویسی دانش‌آموزان موثر بود)

یکی دیگر از فعالیت های من در زمینه‌ی درس انشا و نگارش این بود که بدون اینکه بحث درس و تکلیف درسی در میان باشد،متنی تحت عنوان کار تحقیقی معلم به دانش‌آموران داده می‌شد و از آنها خواسته می‌شد که ایرادات نگارشی متن را پیذا کنند و برای بهتر شدن پیشنهادات خود را ارایه دهند.طبق این شیوه کودکان با دقت بسیار دنبال ایرادگبری از متن بودند که از این طریق به راحتی مفاهیم غیر قابل درک کتاب را به صورت خود جوش می‌آموختند.

با توجه به اینکه درک مطلب در درس های دیگر نیز به شدت می‌تواند در انشا نویسی موثر باشد،از آموزش های تلفیقی نیز در این زمینه استفاده می‌شود.مثلا در درس علوم و مطالعات برای اینکه مباحث و مفاهیم که گاهی برای دانش‌آموزان سخت و سنگین بود ،با شیوه‌ی خلاصه نویسی و کشیدن نمودار وشکا و نقاشی و. صورت می‌گرفت و جهت تشویق هر کدام از آثار که کامل تر بود به دیوار کلاس چسبانده می‌شد.بعد از درست شدن این خلاصه نویسی ها دانش‌آموزان طرح های را به صورت کنفرانس ارایه می‌کردند.

یکی از روش ها که به شدت در انشا نویسی به دانش‌آموزان کمک می‌کند بارش فکری است.یک موضوع انتخاب می‌شود و تک تک دانش‌آموزان در مورد آن موضوع هر کلمه ای که به ذهنشان می‌رسید را می‌نوشتند با این روش در خصوص آن موضوع مطالب گسترده تری را می‌توان به صورت انشا بنویسند.

روش دیگری همچون جملات ناتمام نیز میتواند به پرورش خلاقیت کمک کند.

با توجه به کمبود امکانات آموزشی  معلم برای آموزش درست و بروز مطالب درسی دچار محدودیت‌هایی است اما می‌تواند به راحتی و با کمترین امکانات مانند ساخت عروسک های انگشتی خلاقیت را در کودک پرورش بدهد و برای رسیدن به اهداف حتما نیاز به امکانات خاص نیست زیرا خلاقیت از آنجایی نشات می‌گیرد که نوع نگاهمان را به اطراف تغییر دهیم.

 

 معلم2      سابقه:8سال       پایه تدریس:پنجم       نام مدرسه:شمیر(2)

 

یکی از مشکلات و ضعف هایی که هرساله در کلاس ها چه پسرانه چه دخترانه با آن مواجه هستیم ضعیف در انشانویسی دانش‌آموز است. حدود 90 درصد دانش‌آموزان هر کلاس این ضعف را دارند.

با توجه که در این سالها پایه ی تدریس من پنجم بود،راههایی که برای نوشتن نگارش و انشا انجام دادم،هر موضوعی که به دانش‌آموزان می‌دادم موضاعات ملموس و قابل مشاهده بود و درحد توصیف آن بود و همیشه سعی می‌کردم موضوعاتی که برای توصیف می‌دادم،سوالاتی ابتدا مثلا حدود 8 سوال مناسب برای آن موضوع طرح کرده و در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌دادم و از آنها می‌خواستم ابتدا به این سوالات پاسخ داده و با در کنار هم قرار دادن پاسخ ها و اضافه کردن کلماتی میان دو جمله برای بهتر شدن مفهوم آن ها می‌توانید انشا خوبی بنویسید و اگر جمله سازی در کلاس در نظر می‌گرفتم. دانش‌آموزان را تشویق می‌کرد که جمله های بلند کلمه بسازند و هر کس بهترین جمله را بسازد تشویق می‌شدند و با راهنمایی،دانش‌آموزانی که جمله های مناسب نمی‌ساختند،سعی می‌کردم آن‌ها را به سمت چمله های مناسب بسازند.

در ضمن برای توصیف کردن هر چیزی سعی کردم دانش‌آموزان را تشویق کنم که به جزئیات هر چیزی توجه کنند.

 

 

 

 

 

معلم 3  سابقه:4سال سابقه در کار دفتری آموزشگاه و 8 سال سابقه‌ی خدمت آموزشی

 

در طول چند سال خدمت در پایه های مختلف و دو سال تدریس دو پایه همزمان،شیوه های نگارشی و رعایت اصول و قواعد آن درپایه های مختلف با هم متفاوت هستند.

در کلاس اول ابتدایی تصویر خوانی نوعی از انشای شفاهی است که دانش‌آموز برداشت خود را از تصویر به صورت جمله ای ابراز میکند.

در کلاس دوم با جمله سازی شروع می‌شود.در کلاس سوم انشا نویسی رسما آغاز می‌شود و در کلاس چهارم و پنجم انشا نویسی رسما جایگاه خاص خودش را پیدا می‌کند.

برای نوشتن انشا یا خلاصه‌ی یک کتاب داستان و یا خلاصه‌ی یکی از درس های کتاب فارسی ابتدا باید به دانش‌آموزان نحوه‌ی درست نویسی آموزش داده شود.

من با توجه به مناسبت های مختلف،فصل ها،یکی از موضوعات درسی کتاب فارسی،اتفاقات حاکم در جامعه،زندگینامه‌ی بزرگان و ائمه یا به صورت اختیاری و.به دانش‌آموز می‌دهم،ابتدا به آنها می‌گویم که این مرحله را رعایت کنند:

ابتدا باید مواردی از قبیل نوشتن،تلفظ کردن نشانه‌ها و حروفالفبای فارسی و صحیح گفتن و نوشتن و صحیح دیدن باید ااما رعایت کنند و در مراحل بعد کاربرد علایم نگارشیدر انشا نویسی بایستی رعایت شود.

رعایت کردن پاراگراف؛پاکنویس،رعایت کردن فعل و فاعل در نوشتن متن انشا کاربرد دارد.

 

 


مقدّمه

 

امروزه در آموزش‌وپرورش کشورمان مسئله مهمی که دغدغه فکری همه معلّمان و مسئولان است، خلّاقیت و نوآوری است و نوشتن و نگارش که یکی از ابعاد مهم خلاقیّت است کمتر به این موضوع پرداخته‌شده است شاید دلیل وجود ترانه و اشعار و فیلم‌های سطحی که در این روزها دیده می‌شود همین عدم توجه به درس‌هایی مانند انشا باشد. مشکل اساسی که با آن روبرو هستیم این است که وقتی در مورد موضوعی از دانش آموزان می‌خواهیم درباره‌ی آن صحبت کنند حرفهای خیلی زیبایی می گویند و در بحث شرکت می کنند ولی وقتی می خواهیم که بنویسند، تقریباً بیشتر آنها عاجز می مانند. متأسفانه درس انشا در بیشتر مدارس کشور جدّی گرفته نمی شود. در مدارس منطقه های محروم درس املا و انشا معمولاً با کتاب فارسی به معلّم های مختلف ارائه می شود و دبیران در بیشتر مواقع انشا کلاس خودشان را تدریس نمی کنند. در این مقاله سعی می شود به اهمیّت انشانگاری به خصوص درمقطع ابتدایی پرداخته شود.

 

 

 

 

 

 

 

نوشتن در نظریه پیاژه

 

دوره های رشد شناختی پیاژه :

 

دوره حسی- حرکتی ۲ : سال اول زندگی ، دنیای کودک به چیزهایی که حس می‌کند و قادر است روی آنها عمل کند محدود می‌شود . لمس ، بازتابها و واکنش های دورانی در این دوره بسیار مشاهده میشود. توانمندی هایی که دراین دوره شکل میگیرد عبارتند از: من، هوش عملی (استفاده از راهکارها و وسایل دیگری برای رفع مانع و رسیدن به هدف) شی دایم، ترتیب و توالی، فضا، علیت. از نظر پیاژه هوش عبارتست از حالت تعادلی که نقطه ثقل همه سازگاری‌های پی در پی حسی ، حرکتی و شناختی و نیز همه مبادلات درونسازی و برونسازی میان ارگانیزم و محیط می باشد .

دوره پیش عملیاتی عملیاتی ۲ تا ۱۱ سالگی ، دارای دو نیم دوره :

 پیش عملیاتی: هنوز عملیات (یک عمل ذهنی بازگشت پذیر)  در کودک به طور کامل شکل نگرفته است. رمزو نماد، تصاویر ذهنی و تجسم های گسترده، زبان (به عنوان یک وسیله ارتباطی)، تقلید در غیاب الگو در این دوره به وجود می آیند.

 

عملیات عینی: علاوه بر شکل گیری عملیات ، منطق روابط ، منطق جزء و کل ، بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی (ثابت ماندن ادراک علی رغم تغییرات ظاهری ) هم به وجود می آیند .

 

دوره انتزاعی (صوری) ۱۱ تا ۱۵ سالگی: از این دوره دیگر ذهن کودک تنها معطوف به عینیات نیست و به مسائل انتزاعی که مابه ازاء خارجی ندارند هم می پردازد. منطق قضایا، استدلال و برهان و توانایی فرضی استنتاجی در این دوره شکل میگیرند.

 

همان گونه که در دوره ی پیش عملیاتی دیدیم شروع استفاده از زبان به عنوان یک ابزار ارتباطی در این مرحله است و همانطور که میدانیم نوشتن یکی از پیچیده ترین فرآیند های شکل گیری زبان است و عمده مهارت های نوشتن توسط کودکان در زنگ انشا صورت میگیرد و موفقیت در زنگ انشا یعنی تکامل درست بخش مهمی از زبان به عنوان ابزار ارتباطی و در نتیجه گذار درست از دوره ی پیش عملیاتی و تاثیر مثبت آن بر سایر دوره های زندگی و این خود به خوبی اهمیت زنگ انشا را نشان میدهد.

 

حال در ادامه میخواهیم اندکی با معنای انشا و اهمیت خلاقیت در انشا آشنا شویم.

 

 

 

 

معنای لغوی انشاء

انشاء درلغت به معنای آفرینش ، ایجاد ، پرورش وابداع است.آنچه امروزه فن انشاء گفته می شود از نخستین معنای آن ایجاد» گرفته شده ا ست یعنی انشاء به معنی ایجاد کلام، سخن ونگارش آن ا ست ومعادل فارسی انشاء دبیری » ا ست که به معنی منشی گری و کتابت می باشد. دبیری فنی است که انسان به وسیلۀ آن می تواند محتوای خود را روی کاغذ بیاورد.

 

معنای علمی انشاء

انشاء یعنی درس اندیشیدن دربارۀ موضوعی و آن را روی کاغذ پیاده کردن.

 

دراصطلاح ادبیات انشاء عبارت است از : نگارش جملات وعباراتی که افکار نویسنده را به صورت روشن و زیبا بیان می کندکه خواننده آن ها را به سهولت بفهمد و برایش خوشایند و مطلوب باشد.

 

انشا در ابتدایی

بهتر است در دوره‌ی ابتدایی از بند نویسی به جای انشانویسی استفاده کنیم و انشا بیشتر برای دوره‎ی راهنمایی و دبیرستان است.

ما باید ابتدا الفبا را آموزش دهیم سپس کلمه و جملات و پس از آن به بند میرسیم و بند خود نیاز به موضوع دارد که انتخاب موضوع خود از اهمیت زیادی بر خوردار است.موضوع ما باید در جمله‌ی موضوع که اولین جمله‌ی نوشته شده است قرار داشته باشد.برای مثال اگر ما به دانش‌آموز موضوع نماز بدهیم باید در جمله‌ی موضوعداز کلمه‌ی نماز استفاده کند.در ادامه نیز دانش آموز با توجه به موضوع جملات مختلفی را مینویسد که استفاده از خلاقیت در نوشتن آن امری حیاتی است.موردی که ما معلمان باید به آن توجه کنیم عدم تکرار بیش از حد دانش‌آموز است،تکرار به عنوان یک آرایه در شعر خوب است اما در انشا و بند نویسی توصیه نمی‌شود.

(مصاحبه با خانم دمیرچلی)

 

اهمیت انشا در دوره ابتدایی

نوشتن در دوره دبستان شروع می شود .دبستان مهمترین خاستگاه و سرچشمه هنر نویسندگی است زیرا کودکان اولین کلمات و اولین جملات و اولین نوشته ها را در آن جا آموزش می بینند.

نوشتن های صادقانه و صمیمی بچه ها به معلمان ، اولیا و برنامه ریزان کمک می کند تا دریابند چگونه با آنها رفتار کنند، آرمانها و آرزوهایشان را بشناسند و مشکلاتشان را حل کنند. به یاد داشته باشیم که بچه ها همراه با توصیف مسائل مختلف شخصی و فکری خود ناخواسته در راه حل مشکلات و ساختن جهانی زیباتر گام بر می دارند.انشاء در دبستان ظرافت های ویژه ای دارد ، نکته مورد توجه این است که آن چه در این کلاسها نوشته می شود، برای هم سالان و شنوندگان همان کلاس است و باید جداً از ا نتقاد و ایراد گیری پرهیز نمود.

امروزه در نظام آموزشی جدید نه این‌که دیگر نامی از انشا و املا نباشد؛ اما به عقیده کارشناسان، این نوع بودن‌های صوری فاقد روح، جان‌مایه و درون‌مایه در رویکرد و کارکرد شکوفایی ذهن تخیل‌گرایانه کودکانه نقشی نداشته و بسیار کم‌رنگ است. به گفته کارشناسان تعلیم وتربیت آموزشی، انشا و املا جزو دروس آموزشی زیربنایی و تخصصی در زنگ ادبیات است؛ اما متاسفانه چهره در نقاب نسیان فرو برده است، همه دانش‌آموزانِ تکیه‌زده بر صندلی دانشِ نسل‌های دهه 60 و 70 با کوکب خانم، روباه و زاغ، باز باران و انار صد دانه یاقوت خاطره دارند اما به اعتقاد کارشناسان، امروز سطح تدوین و تبیین دروس نظام آموزشی در مقاطع تحصیلی، به‌ویژه دبستان آن‌قدر تنزل یافته است که تصویری از خاطرات درس‌ها در ذهن رنگی دانش‌آموزان رنگ نمی‌خورد.

خلاقیت در انشا

انشا هم مانند هر نوشته و اثری که برای تولیدش نیازمند تفکر است به خلاقیت نیاز دارد و در واقع خلاقیت و انشا یک رابطه ی دو سویه دارند،خلاقیت باعث نوشتن انشایی درست می شود و نوشتن انشا باعث افزایش خلاقیت.همان طور که در مقدمه ذکر شد شاید علت اصلی عدم خلاقیت در ترانه،شعر،فیلم و. که در این روز ها شاهد هستیم عدم پرداخت مناسب به زنگ انشا در نسل های قبل بوده است.بدون تردید مدرسه مهم ترین مکان برای رشد خلاقیت در کودکان است و زنگ انشا نیز نقش به سزایی در این زمینه دارد که متاسفانه هر روز به روز شاهد کم لطفی بیشتر به این زنگ میشویم.

 

بخشنامه ها

با مطالعه تعدادی از بخش نامه های آموزش و پرورش میتوان به این نتیجه رسید که هدفهای آموزش انشا در موارد زیر خلاصه می شود:

1.دانش‌آموزان بتوانند آنچه را که می‌اندیشند و می‌خوانند به دیگری بگویند و بنویسند.

2.دانش‌آموزانی که تخیل قوی و استعدادی بیشتر در نویسندگی دارند بشناسیم و در مسیری صحیح هدایت کنیم.

3.پرورش قوه استدلال،تفکر و دقت دانش‌آموزان و وادار کردن آنها به درست دیدن و شنیدن،سپس دیده و شنیده خود را به طرز ساده و روشن بیان کردن و نوشتن است.

 

 

آیا اهداف به خوبی اجرا می‌شود؟

با توجه به تحقیقات من در این زمینه و برسی دفتر انشا 3 دانش‌آموز با شرایط تحصیلی متفاوت نمی توان جواب مثبت یا منفی به این سوال داد،اما به وضوح میزان خلاقیت و پتانسیل پرورش خلاقیت در موضوعاتی که معلمان به دانش‌آموزان میدادند در دانش‌آموزی که در شهر تحصیل میکرد بیشتر بود تا دانش‌آموزان روستایی البته گاهی به طور کلی معلمان این سه دانش‌آموز عملکرد خوبی با توجه به معیار های گفنه شده داشتند و در هر سه مورد انشا هایی با موضوعات خلافانه و تشویق دانش‌آموز به خواندن کتاب یا فرهنگ سازی در زمینه‌ی خاصی دیده میشد.

 

راهکار ها برای بهتر شدن

1.ارائه ي روش هاي كاربردي براي بهبود كيفيت آموزش انشا

بزرگترين مشكل تدريس انشا نبود ومعلمان علاقه مند آگاه واهل مطالعه وتحقيق و ماهرانه تدريس است و به دليل وجود همين مسائل است كه همكلاس هاي انشا جاذبه ي لازم را ندارد از اين فاجعه آميزتر اين است كه ساعت انشا را صرف جبران عقب ماندگي هاي فارسي ودستورزبان مي كنند آيا اين كار علتي غير از ناتواني در تدريس انشا دارد؟

در حاليكه معلم انشا بايد مانند استاد هنرهاي ديگر چون خط ونقاشي از هنر كافي برخوردار باشد تا بتواند استعداد هاي دانش آموزان را دريابد ونيروي دروني آنان را شكوفا سازد .

آيا ديده ايد كه معلم نقاشي يا خط يا موسيقي بدون آنكه در اين هنر سر رشته داشته باشد بتواند آن را تدريس كند؟

آن چه مي تواند وضعيت انشا را از اين بحران بيروم آورد عبارتند از تاكيد برنزديكي زبان گفتار ونوشتار را استقبال از نوشته هاي ساده وروال تعيين موضوعاتي در حد فهم وتوانايي دانش آموزان كه خود موجب جلوگيري از نوشتن انشا به وسيله ي والدين دانش آموزان مي شود.

الف)آموزش روش هاي (( چگونه نوشتن )) به جاي اختصاص تمام وقت به خواندن انشا .

ب)توجه به پرورش تخيل دانش آموزان از طريق موضوعات مناسب .

پ)سپردن  آموزش اين درس

 

2.كارگاه هاي نوشتن به جاي انشا

كلاس به كارگاه هاي شعر ، داستان نويسي ، مقاله نويسي ورومه نگاري تقسيم شده است ودانش آموزان به اساس علاقه در يكي از كلاسهاي شركت مي كرده اند و هرگاه معلمي مجزا داشته باشد. در تمام كارگاه ها ابتدا درباره ي درست نوشتن ، عاطفه ، احساس مسئوليت در قبال نوشته وزيبايي كلام وصحبت شده با سپس با توجه به موضوع هر كارگاه كار تخصصي شروع مي شده است.

 

تجربیات شخصی 

تا اینجا به‌خوبی اهمیت خلاقیت در انشا درک کردیم،در تجربه‌ی چندین ساله‌ی من در درس انشا همواره با تعداد قابل‌توجه ای موضوعات خلاقانه برخورد کردم که عمومشان به بعد خلاقیت اهمیت زیادی می‌دادند.

تجربه‌ی اول: سال سوم ابتدایی معلم از ما خواست که نامه‌ای را از زبان درختی که در حیات مدرسمان وجود داشت بنویسیم،خروجی این انشا عالی بود علاوه بر تقویت قوه‌ی خلاقیت ما که شاید اولین تجربه‌ی مکتوب ما از دیالوگ‌نویسی از زبان موجودی بود که توانایی صحبت کردن نداشت نوشته‌ی هر دانش‌آموز به تجربیات شخصی و خاطراتش از آن درخت برمی‌گشت،برای مثال دانش‌آموزی که خودش مدام از درخت بالا می‌رفت از زبان درخت شکایت می‌کرد که چرا با کفش روی بدن من راه می‌روید و من را کثیف می‌کنید.

 

تجربه‌ی دوم:سال پنجم ابتدایی معلم از ما خواست که انشایی بنویسیم و در آن آخرین کتابی که خواندیم را برای سایر همکلاسی‌هایمان شرح دهیم و نتیجه کار شاید به‌اندازه‌ی تجربه قبلی مستقیماً قوه‌ی تخیل دانش آموزان را بیدار نکرد اما باعث افزایش میل دانش آموزان به کتاب‌خوانی شد که خود کتاب‌خوانی اثرات مثبت زیادی ذر فرد دارد که پرورش تخیل یک مورد آن است.

 

تجربه ی سوم:در طول دوران تحصیل تقریبا هر ساله متاسفانه شاهد انشایی با موضوع تابستان خود را چگونه گذراندید را شاهد بودیم که علاوه بر کلیشه ای بودن نیاز مند هیچ گونه خلاقیتی  نبود.

 

منبع

اصول و مبانی مشاوره گلادینگ

روانشناسی رشد لورا برک

روانشناسی پرورشی دکتر سیف

ویکی پدیا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش موسیقی